نوشته شده توسط : mOrva & amir hOsein

 

عشق را در پائیز باید شناخت ، جان را در همین فصل باید نثار کرد ،شاید
 عقل را نیز در همین فصل می بایست به حراج گذاشت...
 
سلام...
این وبلاگ برای یه دختر و پسر تنهاست که حسابی از بازی زمونه خسته شدن و می خوان که با یکی درد و دل کنن.
پس اگه می تونی بشین و به حرفای امیر حسین و مروارید گوش کن...
 


 



:: بازدید از این مطلب : 390
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : دو شنبه 5 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mOrva & amir hOsein

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت


چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم

آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت


روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود

مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت


او کسی بود که از غرق شدن می ترسید

عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت


هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد

پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت



:: بازدید از این مطلب : 386
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 20 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mOrva & amir hOsein

 چقدر دلم می خواست یه شب منو تو تنها میشدیم

 

انقدر کوچیک بود دنیا که منو تو توش جا می شدیم

 

لیلی یه شب جراتشو میداد امانت دست تو

 

اون وقت ما تا اخر عمر راهی صحرا میشدیم

 

اگر ما اونجوری بودیم نیاز به قایقی نبود

 

اروم سوار موجایه بلند دریا میشدیم 

 

همه میگن که اسمون خم شده زیربارعشق

 

اون چیزی نیست!

 

 

ما واسه هم خم میشدیم ....تا میشدیم

 

اگر یکی دلش نخواد پاییز تموم شه وبره

 

تا ته دنیا واسه اون شب شب یلدا میشدیم

 

چقدر دلم می خواست همه حرفامون رو بخونن

 

مثال عاشقا واسه تموم دنیا میشدیم

 

چقدر دلم می خواست دیگه من وتو در میون نبود

 

همدیگرومی بوسیدیم وتا ابد ما میشدیم

 

تقویم های ما اگر امروز رو خیلی دوست نداشت

 

چشمامونو می بستیمو فردا سحر پا میشدیم

 

چقدر دلم می خواست دلت پیشه یکی دیگه نبود

 

حتی اگه یه مدتی تنهای تنها می شدیم

 

باشه برو نداشتن حوصله رو بهانه کن

 

ما هموناییم که پیش ادما رسوا می شدیم

 

تجربه ی اومدنت یه درده مثله رفتنت 

 

کاش واسه هم معجزه ی روزمبادا می شدیم

 

بزار اینو اخره سری یدونه ارزو کنم

 

کاشکه باهم عاشق هم فقط 

 

تورویامیشدیم .........



:: بازدید از این مطلب : 316
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : یک شنبه 18 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mOrva & amir hOsein

کوله بار سفرت رفت ونگاهت را برد

نه تو دیگر هستی

ونه نگاهی که درآن دلخوشی ام سبز شود

وداع



:: بازدید از این مطلب : 292
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mOrva & amir hOsein

یک سنگ کافی است برای شکستن یک شیشه، یک حرف کافی است برای شکستن یک دل،

یک ثانیه کافیست...



:: بازدید از این مطلب : 276
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mOrva & amir hOsein

گفتم نرو پر پر میشم , گفتی میخوام رها باشم
گفتم آخه عاشق شدم , گفتی میخوام تنها باشم
گفتم دلم , گفتی بسوز , گفتم یه عمری باز هنوز
گفتم پس عمرم چی میشه , گفتی هدر شد شبو روز
وای دلم ....
گفتم آخه داغون میشم , گفتی به من خوش میگذره
گفتم بیا چشمام به تو , گفتی آخه کی میخره
گفتم منو جنس میبینی , گفتی آره بی غیمتی
گفتم یه روز کسی بودم با من نکن بی حرمتی
گفتم صدام میمیره باز , گفتی به درد بسوز بساز
گفتم حالا که پیر شدم , گفتی که از تو سیر شدم
گفتم تمنا میکنم , گفتی میخوام خوردت کنم
گفتم بیا بشکن تنو , گفتی فراموش کن منو ....
گفتی فراموش کن منو .... گفتی فراموش کمنمنو ....

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 333
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : جمعه 9 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mOrva & amir hOsein

خـــــــــــــــــــــــدا  جونم.......

میشه گریه کنم؟؟

اجازه هست؟؟



:: بازدید از این مطلب : 331
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : چهار شنبه 7 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mOrva & amir hOsein

یه جورایی باز دلم گرفته... نمی دونم چرا...
نمی دونم چرا وقتی به تو فکر می کنم
یهویی از دنیا می پرم...
فکرشو کردی وقتی تو ساحل قلبم راه میری...
فکرشو کردی وقتی که تو دریای اشکام شنا می کنی...
یا وقتی که تو آسمون چشمام پرواز می کنی...
یا وقتی که شبها به خوابم میای
و به درددل هام گوش میدی...
یا وقتی که با اشک چشمام وضوی عشق می گیری...
یا وقتی که به نقاشی طلوع زندگیم٬ سفید پوشی...
و به نقاشی غروب زندگیم٬ سیاه پوش...
میدونی آروم میشم...
میدونی آروم میشم اما نه به آرومی روزهای دریا...
میدونی آروم میشم اما نه به آرومی شب های صحرا...
فقط به آرومی با تو بودن.....

 



:: بازدید از این مطلب : 320
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : سه شنبه 6 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mOrva & amir hOsein

 

يه روز بهم گفت: «مي‌خوام باهات دوست باشم؛

آخه مي‌دوني؟ من اينجا خيلي تنهام». بهش لبخند زدم

و گفتم: «آره مي‌دونم. فكر خوبيه.من هم خيلی

تنهام». يه روز ديگه بهم گفت: «مي‌خوام تا ابد

باهات بمونم؛ آخه مي‌دوني؟ من اينجا خيلي تنهام».

بهش لبخند زدم و گفتم: «آره مي‌دونم. فكر خوبيه.من

هم خيلي تنهام». يه روز ديگه گفت: «مي‌خوام برم يه

جاي دور، جايي كه هيچ مزاحمي نباشه. بعد كه همه

چيز روبراه شد تو هم بيا. آخه مي‌دوني؟ من اينجا

خيلي تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره مي‌دونم.

فكر خوبيه. من هم خيلي تنهام». يه روز تو نامه‌ش

نوشت: «من اينجا يه دوست پيدا كردم. آخه مي‌دوني؟

من اينجا خيلي تنهام». براش يه لبخند كشيدم و

زيرش نوشتم: «آره مي‌دونم. فكر خوبيه.من هم خيلی

تنهام». يه روز يه نامه نوشت و توش نوشت: «من

قراره اينجا با اين دوستم تا ابد زندگي كنم. آخه

مي‌دوني؟ من اينجا خيلي تنهام». براش يه لبخند

كشيدم و زيرش نوشتم: «آره مي‌دونم. فكر خوبيه.

من هم خيلي تنهام».

حالا ديگه اون تنها نيست و من از اين بابت خيلی

خوشحالم و چيزی که بيشتر خوشحالم می کنه اينه که

نمی دونه من هنوز هم خيلي تنهام ....
 

 



:: بازدید از این مطلب : 343
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 5 ارديبهشت 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد